تیکه ای از کتاب

ساخت وبلاگ

" هیت کلیف وحشیانه او را نوازش کرد و گفت: << تو به من فهماندی که چقدر بی رحم هستی. چرا این قدر بد و سنگ دل هستی؟ چرا مرا تحقیر می کنی؟ تو به احساسات من و خودت خیانت کردی. چرا ؟ من نمی توانم چیزی بگویم که تو را دلداری بدهم. تو مستحق این وضعیت ناگوار هستی. تو خودت را کشتی ، فهمیدی؟ تو بودی که خودت را کشتی. تو می توانی الان مرا ببوسی و زاری کنی. تو اشک مرا درآوردی ، اما مطمئن باش که همین اشک های من باعث رنج و عذاب تو می شوند.
تو که مدعی دوست داشتن من هستی چرا مرا ترک کردی؟ جواب بده. تو مرا به خاطر یک هوس زود گذر نسبت به ادگار لینتون ترک کردی؟ خوب می دانستی که فقر ، زندگی ساده ، مرگ یا هیچ چیز دیگری نمی تواند ما را از هم جدا کند ، اما تو خودت با دست خودت باعث شدی برای همیشه از هم جدا بشویم. من قلب تو را نشکستم ، تو خودت باعث شکستن قلبت شدی و خون به دل من کردی. تو همه آرزوهایم را به باد دادی.
تو فکر می کنی سلامت بدنی یا قدرتی که دارم بعد از تو به چه درد من می خورد؟ بعد از تو زندگی برای من ارزشی ندارد.
خدای من ، زندگی بعد از تو چگونه است؟ به چه امیدی باید بار سنگین زندگی را به دوش بکشم؟ قرار است روحت را هم با خودت به گور ببری؟ "

" کاترین گریه کنان گفت: << بس است دیگر. دست از سرم بردار. اگر خطایی کردم ، حالا دارم با مرگ خودم تاوان پس می دهم ، این کافی نیست؟ تو هم مرا ترک کردی اما من تو را سرزنش نمی کنم. من تو را می بخشم تو هم مرا ببخش. >>

<< کار دشواری است که به چشمان بی فروغ تو نگاه کنم و دستان سردت را بگیرم و تو را ببخشم. مرا ببوس تا نگاهم به چشمانت نیفتد. به خاطر همه بدی هایی که کردی می بخشمت. خدایا من عاشق قاتل خودم هستم اما چطور می توانم تو را به خاطر بلایی که سر خودت آورده ای ببخشم. چطور می توانم ؟>>"

#بلندی های بادگیر
#امیلی جین برونته
صفحه179


یک جمله برای "تو"...
ما را در سایت یک جمله برای "تو" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vannessa1923 بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 23:31