" من تمام این سالها با اینکه پدرت را دوست نداشتم، بهش وفادار ماندم. حالا فهمیدم کار اشتباهی کردم. اجازه نده اخلاق سد راه زندگیات بشود. من بهخاطرِ ترس با پدرت ازدواج کردم. بهخاطرِ ترس با او ماندم. حکمفرمای زندگی من ترس بوده. من زن شجاعی نیستم. خیلی بد است آدم به انتهای زندگیاش برسد و بفهمد که شجاع نیست.
هر وقت مادرم اینطوری خودش را سبک میکرد، نمیدانستم چه باید بگویم. فقط به صورتش که زمانی باغی بود آراسته، لبخند میزدم و با کمی خجالت روی دست استخوانیاش بوسه میزدم، چون خجالتآور است تماشای کسی که آخر عمری خود را موشکافی میکند و به این نتیجه میرسد تنها چیزی که با خود به گور میبرد،
«شرمِ زندگی نکردن است»... "
#استیو_تولتز
برچسب : نویسنده : vannessa1923 بازدید : 55